آیا میدانید؟!
فعل سوگند همیشه همراه با فعل خوردن میآید, گفته میشود در گذشته سوگند به ترکیبی شیمیایی اطلاق میشدهاست و برای صحت درستی سخن یک فرد از از میخواستند که آن را بخورد, سپس زنده ماندن وی به معنی درستی سخن و مرگ وی به معنای دروغگویی او شمرده میشدهاست.
سوگند یا سئوکند به معنای گوگرد است. در قدیم یکی از روشهای نهایی اثبات اتهام متهمان، خوراندن گوگرد به آنان بودهاست. چنانچه متهم بعد از خوردن گوگرد یا همان سوگند زنده میماند، حکم به برائتش میدادند. اصطلاح سوگند خوردن که تأکید شخص بر صحت گفتههایش است، در اصل از همین امر گرفته شدهاست!!!
لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ ...وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» [89 مائده]
خدا شما را به خاطر سوگندهای بیهوده تان بازخواست نمی کند,ولی به خاطر[شکستن] سوگندی که با قصد یاد میکنید، مؤاخذه میکند. ، وقتی که قسم میخورید[و میشکنید.] و سوگندهای خود را حفظ کنید. خداوند بدینگونه آیات خود را برای شما روشن میسازد، باشد که سپاس دارید.
از دیدگاه اسلام، سوگند یاد کردن عملی ناپسند بوده و اجتناب از آن بسیار مطلوب و پسندیده میباشد، اما متفاوت بودن حالات انسان به هنگام سوگند یاد کردن از یک سو و انگیزههای مختلف جهت قسم خوردن از سوی دیگر، موجب برخورد متفاوت قرآن کریم با انواع سوگندها شده است؛
به بیانی واضحتر، خداوند متعال در قرآن کریم آیه در یک جا مسلمین را از هر نوع سوگندی حتی به منظور نیکی و تقوی و اصلاح بین مردم برحذر داشته و سپس در این آیه با تقسیم سوگندها به سوگند لغو و سوگند جدّی، سوگند لغو را فاقد اثر جزایی و فقهی و سوگند جدی را موضوع احکام فقهی و اثرات وضعی قرار داده است.
پیشنهاد حکومت ری خواب و خوراک را از او سلب کرده بود. مرتب سخن ابن زیاد را در ذهن خود میآورد: «اگر به جنگ حسین(علهالسلام) نروی، از حکومت ری را به تو نخواهم داد.»
تا صبح با خود زمزمه میکرد: «اگر به جنگ حسین بروم آتش دوزخ در انتظارم خواهد بود و اگر نروم به حکومت ری نخواهم رسید.»
سرانجام عمر سعد صبح روز بعد نزد عمر سعد رفت و پیشنهاد جنگ با حسین را پذیرفت!!!
آری؛ قدرتمندان همیشه در طول تاریخ اینگونه با تطمیع، عامل گمراهی زیردستان بودهاند.
برههایی را به رسم هدیه به کودکان شامی میبخشید و میگفت: بگویید معاویه هدیه داده است. پس از مدتی که بچهها با گوسفندان انس میگرفتند به مأمورینش میگفت : آنها را از بچهها بگیرید و بگویید «علی»(علیهالسلام) آنها را از ایشان گرفته است! و بچهها نیز بغض و کینهی علی(علیهالسلام) را نادانسته به دل میگرفتند! اینگونه مردمش را از ابتدا گمراه میکرد.
مجرمان و گناهکاران یکى دیگر از عوامل گمراهی هستند:
قرآن از زبان گناهکاران در روز قیامت چنین نقل مىکند:و ما اضلنا الا المجرمون (شعراء 99:)
پیروی از اکثریت ناآگاه:
و ان تطع اکثر من فى الاضص یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الایخرصون (انعام 116:)
دوست ناباب: قرآن درباره این نوع از دوستان چنین مىفرماید:و یوم یعض الظالم على یدیه یفول یا ویلتا لیتنى اتخذ فلانا خلیلا لقد اضلنى عن الذکر بعد اذ جائنى (فرقان 29-28)
2. هوای نفس: قرآن در این مورد مىفرماید: ولاتتبع الهوى فیضلک ان سبیل الله (ص 62:)