غلامش را دنبال کاری فرستاد. مدتی گذشت و غلام برنگشت. حضرت صادق(علیهالسلام) به دنبالش رفت. او را در گوشهای خفته یافت. بالای سرش نشسته او را باد میزد تا بیدار شد. آنگاه به او فرمود: «فلانی به خدا قسم تو حق نداری تمام شبانه روز را بخوابی! بلکه شب را بخواب و روز را در اختیار ما باش.»
اگر ما که خود را شیعهی آن حضرت میدانیم در چنین موقعیتی بودیم چه میکردیم؟
اگر در میدان جنگی باشیم و کسی به ما بگوید دشمن در کمین است چه میکنیم؟
پاسخ واضح است؛ فکر و تدبیر و تمامی امکانات را به کار میگیریم تا دشمن بر ما مسلط نشود.
حال اگر کسی مثل امیر المؤمنین(علیه السلام) این اخطار را به ما کند چه میکنیم:
«الغضب عدوٌّ، فلا تُمَلّکُهُ نفسَک» ؛ «خشم دشمن است؛ آن را بر خود مسلط مگردان.»
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «هیچ بندهای نیست که خشم خود را فرو ببرد مگر آنکه خداوند عزت او را در دنیا و آخرت فزونی بخشد...» [کافى، ج2، ص 110 . ]
وقتی با اینگونه روایات که نظیر آن بسیار است مواجه میشویم اولین سؤال که به ذهنمان خطور میکند این است که مگر خشم و غضب چیست و چه اثری دارد که فرو بردن خشم در روایات اینقدر سفارش شده است؟
غضب و عصبانیت حالتی است که در همه انسانها وجود دارد و مانند همه غرایز دیگر در جای خود لازم است ولی اگر کنترل نشود بدترین آثار را به دنبال دارد و دین انسان را تباه میکند و اینکه امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند«الغَضَبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرٍ»غضب کلید هر بدی است، منظور همین غضب مذموم است. به مطلب بعدی توجه کنید:
برادر کوچکتر خویش را به دنبال کاری فوری میفرستیم. پس از مدتی هر چه منتظر میشویم نمیآید. به دنبال او میرویم میبینیم مسأله را به کلی فراموش کرده و در کوچه مشغول به بازی شده است. با عصبانیت به سمت او میرویم و:
1- سیلی محکمی به وی مینوازیم. [افراط در غضب: این حالت مذموم است.]
2- آرام گوش را میگیریم و کمی او را دعوا میکنیم. [اعتدال در غضب: این حالت ممدوح است.]
3- اهمیتی نمیدهیم و خودمان هم مشغول بازی میشویم. [تفریط: زمانی است که کسی به طور کلی از این قوه بی بهره باشد یا این قوه در وی به قدری ضعیف باشد که در مواقع ضروری هم بروز نکند. این حالت مذموم است و ثمرهی آن بی غیرتی در مقابل حرام و تحمل خواری و ... است. ]
«الَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ وَالضَّراءِ وَالکاظِمینَ الغَیظِ وَ العافِینَ عَنِ النّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ» [134 آل عمران]
«[پرهیزکاران] همان کسانی هستند که در راحت و رنج انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از مردم درمیگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
****
- یکی از مهمترین مشخصه های انسانهای متقی انفاق در هر شرایطی است « الَّذینَ یُنفِقونَ ...»
- پرهیزکار کسی است که محکوم غرایز خود نیست بلکه مالک نفس خویشتن است؛« وَالکاظِمینَ الغَیظِ»
- فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهایی کافی نیست؛ زیرا ممکن است کینه و عداوت از قلب انسان هنوز ریشه کن نشده باشد؛ در این حال برای پایان دادن به عداوت، «کظم غیظ» باید همراه با «عفو و بخشش» باشد؛« وَ العافِینَ عَنِ النّاسِ »
- کسی که میخواهد محبوب خدا شود باید از مال بگذرد و خشم و غضب را فرو برد؛« وَاللهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ »
****
«کظم» در لغت به معنی بستن سر مشکی است که از آب پرشده باشد؛ و «کظم غیظ» یعنی هرگاه وجودت از خشم پر شد از غضب پرهیز کنی و خودت را کنترل نمایی!
چهار درهم بیش همراه نداشت. درهمی را در شب و درهمی را در روز و درهمی را آشکار و درهمی را در نهان انفاق نمود. آیه نازل شد: «الَّذینَ یُنفِقُونَ أمْوالَهُمْ بِالَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِیَهً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ» [274 بقره]
آری؛ او همان کسی است که انگشتری خود را در حال رکوعِ نماز، به سائل بخشید و این بار نیز آیه نازل شد:«إنَّما وَلِّیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَلَّذینَ ءَامَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» [55مائده]
شخص فقیر ولی آبرومندی به ما مراجعه میکند تا به او کمک کنیم. چهرهاش برایمان آشناست؛ کمی فکر میکنیم و ناگهان به یاد میآوریم که او یک بار دیگر هم پیش از این برای کمک نزد ما آمده بوده است. ما که الحمدلله آدم خیّری هستیم!!! مقداری به او پول میدهیم ولی موقع رفتن با حالت طعن و کنایه میگوییم: «قابلی نداشت؛ شما که همیشه مزاحم... اِ ببخشید، مراحم هستید!!!»
قرآن کریم این نوع انفاق را قبول ندارد؛ انفاقی که با منّت گذاشتن و آزار و اذیت باشد و نیز انفاقی که نه برای رضای خدا بلکه برای ریا و خود نمایی باشد نزد خدا هیچ ارزش و پاداشی دارد. به همین خاطر میفرماید:
« یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبْطِلُواْ صَدَقَتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى کَالَّذِى یُنْفِقُ مَالَهُ رِئَآءَ النَّاسِ وَلَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لَا یَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مِمَّا کَسَبُواْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ » [264 بقره]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! بخششهاى خود را با منّت وآزار باطل نسازید، همانند کسى که مال خود را براى خودنمایى به مردم، انفاق مىکند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارد. پس مثال او همچون مَثل قطعه سنگ صافى است که بر روى آن (قشر نازکى از) خاک باشد (و بذرهایى در آن افشانده شود) پس رگبارى به آن رسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن سنگ را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند! (ریاکاران نیز) از دستاوردشان، هیچ بهرهاى نمىبرند وخداوند گروه کافران را هدایت نمىکند.»
تَنَزَّلُ الْمَلَآئِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ[قدر/4]
« در آن شب، فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان براى انجام هر کارى فرود آیند.»
بیدار بودن شب قدر و احیاى آن با دعا و نماز و قرآن، مورد سفارش پیامبر و اهل بیت آن حضرت بوده است و در میان سه شب، بر شب بیست و سوم تأکید بیشترى داشتهاند. چنانکه شخصى از پیامبر پرسید: منزل ما از مدینه دور است، یک شب را معیّن کن تا به شهر بیایم. حضرت فرمود: شب بیست و سوم به مدینه داخل شو.( وسائلالشیعه، ج3، ص307)
امام صادقعلیه السلام در حالى که بیمار بودند، خواستند که شب بیست و سوم ایشان را به مسجد ببرند(بحار الانوار، ج 95، ص 169) و حضرت زهراعلیها السلام در این شب، با پاشیدن آب به صورت بچهها، مانع خواب آنها مىشدند. (بحارالانوار/ج94/ص10)
پس طبق روایات در میابیم شبی که ملائکه و «روح» برزمین فرو میآیند و مقدرات انسانها رقم میخورد، به احتمال بسیار زیاد شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است. چه خوب است قدر این شب قدر را بدانیم و در احیاء آن به بهترین نحو بکوشیم. از همه عزیزان التماس دعا.
بگذار تا بمیرم در این شب الهی * ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه * چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما * دل مرده میشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان * بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم * شرمندهام ز مهدی وز درگهت الهی
« محمود ژولیده »
وَمَآ أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّن أَلْفِ شَهْرٍ [قدر2و3]
«و تو چه دانى که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است.»
معانی کلمه قدر که از قرآن بدست میآید به شرح زیر است:
الف) مقام و منزلت. چنانکه مىفرماید: «و ما قدروا اللّه حقّ قدره»(انعام/91) آن گونه که باید، مقام و منزلت الهى را نشناختند.
ب) تقدیر و سرنوشت. چنانکه مىفرماید: «جئت على قدر یا موسى»(طه/40) اى موسى تو بنا بر تقدیر (الهى به این مکان مقدّس) آمدهاى.
ج) تنگى و سختى. چنانکه مىفرماید: «و من قدر علیه رزقه...» (طلاق/7) کسى که رزق و روزى بر او تنگ و سخت شود...
دو معناى اول در مورد «لیلة القدر» مناسب است، زیرا شب قدر، هم شب با منزلتى است و هم شب تقدیر و سرنوشت است.
هستى، حساب و کتاب و قدر و اندازه دارد. «و اِن مِن شىء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم» (حجر/21) «هیچ چیز نیست مگر آنکه خزانه آن نزد ماست و جز به مقدار تعیین شده فرونمىفرستیم.» حتّى مقدار نزول باران از آسمان حساب شده است. «و انزلنا من السماء ماء بقدر»(مومنون/18) نه تنها باران، بلکه هر چیز نزد او اندازه دارد. «و کلّ شىء عنده بمقدار»(رعد/8) چنانکه خورشید و ماه، از نظر حجم و وزن و حرکت و مدار آن حساب و کتاب دقیق دارد. «و الشمس و القمر بحسبان» (الرحمن/5)
خداوند در شب قدر، امور یک سال را تقدیر مىکند، چنانکه قرآن در جایى دیگر مىفرماید: «فیها یفرق کلّ امر حکیم»(دخان/4) در آن شب، هر امر مهمّى، تعیین و تقدیر مىشود. بنابراین، شب قدر منحصر به شب نزول قرآن و عصر پیامبر نیست، بلکه در هر رمضان، شب قدرى هست که امور سال آینده تا شب قدر بعدى، اندازهگیرى و مقدّر مىشود.
در حدیثى طولانى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مىخوانیم که حضرت موسىعلیه السلام به خدا عرض کرد: خدایا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: «قُرْبى لِمَن اسْتَیْقَظَ لَیْلَةَ الْقَدْر»، قرب من، در بیدارى شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: «رَحْمَتى لِمَنْ رَحمَ الْمَساکِینَ لَیلةَ الْقَدر»، رحمت من در ترحّم بر مساکین در شب قدر است.
گفت: خدایا، جواز عبور از صراط مىخواهم. پاسخ آمد: «ذلِکَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَیْلَةَ الْقَدْر»، رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است.
عرض کرد: خدایا بهشت و نعمتهاى آن را مىطلبم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبیحَة فى لیلةِ القدر»، دستیابى به آن، در گرو تسبیح گفتن در شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ اسْتَغْفَرَ فِى لَیلةِ الْقَدْر»، رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.
در پایان گفت: خدایا رضاى تو را مىطلبم. پاسخ آمد: «رِضاىَ لِمَنْ صَلّى رَکْعَتَینِ فِى لَیلةِ الْقَدْر»، کسى مشمول رضاى من است که در شب قدر، نماز بگذارد. (وسائل الشیعه، ج 8، ص 20) {تفسیرنور}
شهادت قرآن ناطق، مولی الموحدین، امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام تسلیت باد
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُونُوا قَوَّ مِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَلِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیّاً أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً [نساء/135]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! همواره بر پا دارندهى عدالت باشید و براى خدا گواهى دهید، گرچه به ضرر خودتان یا والدین و بستگان باشد. اگر (یکى از طرفین دعوا(ثروتمند یا فقیر باشد، پس خداوند به آنان سزاوارتر است. پس پیرو هواى نفس نباشید تا بتوانید به عدالت رفتار کنید. و اگر زبان بپیچانید (و به ناحق گواهى دهید (یا (از گواهى دادن به حقّ) اعراض کنید، پس (بدانید که) خداوند به آنچه مىکنید آگاه است.»
چند پیام مهم که از آیه دریافت میگردد:
قیام به عدالت، باید خوى و خصلت مؤمن گردد. کلمه «قوّام» یعنى بر پا کننده دائمى قسط و عدل.
عدالت، حتّى نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود. به اقتضاى اطلاق «کونوا قوّامین بالقسط»
ضوابط بر روابط مقدّم است. «ولو على انفسکم او الوالدین و الاقربین»
رعایت مصالح خود و بستگان و فقرا، باید تحت الشعاع حقّ و رضاى خدا باشد. «شهداء للَّه و لو على انفسکم»
همه در برابر قانون مساویند. «غنیاً او فقیراً» [تفسیر نور]
مرد مسلمان در بازار قدم میزد. زره گمشدهء خود را در دست مردی یهودی دید. آن را طلب کرد. مرد یهودی انکار کرد. هر دو پیش قاضی رفتند. قاضی گفت: البینه علی المدعی. کسی که ادعا میکند دلیل بیاورد. مرد مسلمان دلیلی نداشت. حکم به نفع مرد یهودی صادر شد. هر دو از دادگاه بیرون آمدند. چند قدمی بیشتر نرفته بودند که مرد یهودی به خود آمد. دادگری اسلام را دید، شهادتین را بر لب جاری کرد و گفت: زره مال شماست. در جنگ صفین آن را برداشتم. مرد مسلمان با روی گشاده گفت: حال که مسلمان شدی زره را به خودت بخشیدم.
مرد مسلمان کسی نبود جز امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب(ع) خلیفهء وقت مسلمین که به گواهی تاریخ همین عدلش او را کشت.
«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» [مائده/55]
«ولىّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانى هستند که نماز را برپا مىدارند و در حال رکوع، زکات مىدهند.»
داستان را بارها شنیدهایم. فقیری وارد مسجد رسول خدا صلى الله علیه وآله شد و از مردم درخواست کمک کرد. هر کس خود را مشغول کاری کرد. یکی به نماز ایستاد، دیگری مصحف را آغاز کردو در نهایت کسى چیزى به او نداد. حضرت على علیه السلام در حالى که به نماز مشغول بود، در حال رکوع، اشارهای کرد و انگشتر خود را به سائل بخشید. و همان موقع در تکریم این بخشش، این آیه نازل شد.
این آیه ولایت و سرپرستی امت را به کسی نسبت میدهد که حتی در حال نماز هم به محرومان توجه دارد -و جدای از آنکه این عمل یعنی کمک به فقیر در حین نماز اختصاصی امیر مومنان است و هیچ یک از اصحاب نمیتواند ادعا کند که او نیز چنین کاری کرده است- اهمیت انفاق را نشان داده و یکی از شاخصهای رهبر مسلمانان را انفاق میداند.
این همان علی است که امشب در بستر شهادت نیز انفاق را به فرزندان خود وصیت میکند و میفرماید:
اى فرزندان من، از خدا درباره یتیمان بترسید و براى دهان آنها نوبت قرار مدهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه باشند) و در اثر بىتوجهى شما در نزد شما ضایع نگردند،هرگز خدا را فراموش مکنید و رضاى او را پیوسته در نظر بگیرید و با انفاق به یتیمان و درماندگان، او را خشنود سازید.
تسلیت باد سالروز ضربت خوردن امام علی علیهالسلام در محراب مسجد کوفه
«وَ مِنَ الْنَّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» [بقره-207]
(و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است )
ابنابىالحدید که از علماى قرن هفتم اهلسنّت است، در شرح نهجالبلاغه خود آورده است: تمام مفسّران گفتهاند این آیه درباره علىبنابىطالب علیه السلام نازل شده است که در لیلةالمبیت در بستر رسول خدا صلى الله علیه وآله خوابید. و این موضوع در حدى از تواتر است که جز کافر یا دیوانه آنرا انکار نمىکند. [شرح نهجالبلاغه، ج13، ص262.]
در این هنگام خداى متعال به جبرئیل و میکائیل فرمود: من شما را به برادرى یکدیگر درآوردم و عمر یکى را از دیگر طولانیتر نمودم. حال کدامیک از شما زندگى دیگرى را بر زندگى خود ترجیح مىدهد؟ هر یک از آنان زنده ماندن خود را برگزید. آن گاه خدا به آنان وحى نمود: چرا شما مانند على بن ابى طالب(ع) نیستید؟ من او را با محمّد (ص) برادر نمودم و او در بستر محمّد (ص) خوابید و جان خود را به خاطر او به خطر افکند و زندگى او را بر زندگى خویش ترجیح داد؛ اکنون به زمین فرود آیید و او را از گزند دشمن حفظ کنید. آن دو فرشته به زمین فرود آمدند، جبرئیل بالاى سر على(ع) و میکائیل پایین پاى او ایستاد. آنگاه جبرئیل گفت: خوشا به حال کسانى چون تو اى فرزند ابو طالب! که خداى متعال در برابر فرشتگان به تو مباهات مىکند. پس خداوند ملائکه را خواند و بر رسولش که در راه مدینه بود آیه " ومن النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله " را در شان علی علیه السلام نازل نمود . ) [الکشف و البیان ثعلبی ]
آن شب علی برای حفظ جان پیامبر و ثبات دین خدا جانش را کف دستش نهاد ولی تقدیر خداوند بر این نبود که علی به آرزوی دیرین خود که همان شهادت در راه خدا بود دست یابد و امشب همان علی با دلی آزرده از نامردمانِ امت بعد از محمد، در محراب کوفه ندای فزت و رب الکعبه سر میدهد.
بی جهت نبود قبل از خروج از خانه به دخترش ام کلثوم میگفت: (به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.)[ منتهی الآمال، ج1، ص 172]