هدف از روزه تقوا و پرهیزگاری است. آزادی از قفس غرائز و هوسهای شیطانی و بازسازی معنوی روح و تن. رهایی از کمند عادات خوردنی و خوابیدنی روزمره و پرواز به سوی زندگی با کیفیتی فراتر از یک زندگی معمولی. رهایی از وابستگیهایی که انسان ذره ذره، خودش برای خودش ایجاد کرده و گسستن زنجیرهایی که انسان خودش به دور خودش پیچیده. پس گرسنگی تنها بخشی از هدف روزه است. بنابراین نباید فکر کنیم با پرخوری در سحر و یا خواب زیاد و ... زرنگی کردهایم و در روزههایمان اصلاً گرسنه نشدهایم؛ بلکه با این کار اصلاً هدف روزه را خراب کردهایم.
البته حواسمان باشد حالا که قرار است رنجی متحمل شویم مواظب باشیم مصداق این حدیث نباشیم:«کم من صائمٍ لیس من صیامه إلا ظمأ»: «چه بسیارند روزهدارانی که بهرهشان از روزه فقط تشنگی است.»
برخی عبادات مخفیاند. برخی علنی. مثلا ذکر لاأله ألاالله از جنبههای مختلف ذکر با ارزشی است از جمله از این نظر که تنها ذکری است که هنگام گفتن آن، لب انسان تکان نمیخورد یعنی ذکر مخفی است. یا انفاق اگر به طور مخفیانه صورت پذیرد زمین تا آسمان با انفاق آشکار تفاوت دارد. اصلاً عبادت مخفی ارزش فوقالعادهای دارد. از این جهت است که پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: اَعْظَمَ الْعِبادةِ اَجْرَا أَخْفیها. بالاترین عبادت از نظر پاداش، مخفی ترین آن هاست. [میزان الحکمه.ج4.ص339]
روزه هم عبادت مخفی است؛ نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم میبیند اما روزه دیدنی نیست. مخصوصاً روزههای مستحبی در طول سال که غوغا است.پس یادمان باشد حال که توفیق انجام عبادت باارزشی همچون روزه در ماه مبارکی همچون رمضان نصیبمان شده مبادا با بی مبالاتی و انجام امور سخیف که هر چند مبطل روزه نیستند اما کاری عبس و بیهوده به شمار میروند، از ارزش آن بکاهیم.
برخی از چربیها، زواید و سموم در بدن از بین نمیرود مگر با گرسنگی. افراد روزهداری که دهانشان بو میدهد یا زبانشان زرد میشود، علامت همین سوختن سموم داخلی است. لذا پزشکان غیر مسلمان نظیر «الکسی سوفورین» دانشمند روسی هم قبول دارند روزه یا به تعبیر آنها امساک، بیماریهای زیادی را مداوا میکند. رسول خدا (صلیالله علیه و آله) نیز میفرمایند:«صوموا تصحوا»: «روزه بگیرید تا تندرست باشید.»
البته روزه موجب تندرستی میشود اما اگر از ما بپرسند چرا روزه میگیرید؟ مبادا بگوییم برای سلامت و تندرستی! بلکه تمام عبادات باید برای رضای خدا و با نیت بندگی و عبودیت باشد تا مورد قبول واقع شود!
امام خیلی مقید بودند که اسراف نشود؛ یعنی چراغ اتاق مطالعهشان را نمیگذاشتند در غیر وقت مطالعه روشن باشد. چراغ راهرو را روشن نمیکردند و می گفتند: از آن طرف نمیتوانم خاموشش کنم، روشن میماند. یک دستمال کاغذی را دو قسمت میکردند و به صورت نصفه استفاده می نمودند. یک لیوان آب را صبح میگذاشتند و تا شب از همان لیوان استفاده می کردند. یعنی باقیماندهی آب لیوان را دور نمیریختند و میگفتند: اسراف است. یک چیزی روی آن میگذاشتند و تا شب آب لیوان را میخورند.
[برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره). ج2]
«یاأیُّهَاالَّذینَ ءَامَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ» [183. بقره]
ای اهل ایمان روزه بر شما مقرر شد چنانکه بر امتهای پیشین مقرر شده بود، باشد که پرهیزکار شوید.
****
این آیه به بیان یکی از مهمترین احکام اسلامی میپردازد و آن روزه است. همانگونه که از این آیه برمیآید روزه مخصوص مسلمانان نبوده و بر امتهای گذشته نیز مقرر بوده است.پایان آیه فلسفهی این عبادت انسانساز را با تعبیری کوتاه و بسیار پر محتوا بیان میکند و اثر پربار این فریضهی الهی را صد در صد عاید خود انسان میداند: «شاید پرهیزکار شوید.»
از فوائد مهم روزه این است که روح انسان را «تلطیف» و ارادهی انسان را «قوی» و غرائز او را «تعدیل» میکند. در حقیقت بزرگترین فلسفهی روزه همین اثر روحانی و معنوی آن است.
انسانی که همهی غذاها و نوشیدنیها را در اختیار دارد و هرلحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن میرود همانند درختانی است که در پناه دیوارهای باغ و برلب نهرها میرویند. این درختان نازپرورده بسیار کم مقاومت و کم دوامند. اگر چند روزی آب از پای آنها قطع شود پژمرده میشوند و میخشکند. اما درخانی که از لابلای صخرهها در دل کوهها و بیابانها میرویند و نوازشگر شاخههایشان از همان طفولیت، طوفانهای سخت و آفتاب سوزان و سرمای زمستان است و با انواع محرومیتها دست به گریبانند، محکم و با دوام و پر استقامت و سختکوش و سختجانند! روزه نیز با روح و جان انسان همین عمل را انجام میدهد و با محدودیتهای موقت به او مقاومت و قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت میبخشد.
بیشتر گناهان از دو ریشهی «غضب» و «شهوت» سرچشمه میگیرند و روزه جلوی تندیهای این دو غریزه را میگیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقویاست و تقوی مهمترین اثر روزه است.کسی که یک ماه نان و آب و همسر خود را کنار گذاشت میتواند نسبت به مال و ناموس دیگران خود را کنترل کند. همچنین روزه باعث تقویت عاطفه است ؛ کسی که یک ماه مزهی گرسنگی را چشید درد آشنا میشود و رنج گرسنگان را احساس و درک میکند.
گفتهاند با شکم پر مطالعه نکنید. وقتی شکم انسان پر است خیلی چیزها را نمیفهمد . ذهن تمرکز ندارد. ولی گرسنگی به فکر میدان می دهد. لذا فرمودهاند: «روزه موجب حکمت میشود.»؛«الصُّوم یُورِثُ الْحِکْمَه»[بحارالأنوار.ج77.ص27]
در این زمینه علاوه بر گرسنگی یا کم خوردن، سکوت یا کم حرف زدن هم بسیار مؤثر است. گرچه روزه سکوت جایز نیست.
****
اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی
تهی از حکمتی به علت آن که پری از طعام تا بینی
امام خیلی مقید بودند که اسراف نشود؛ یعنی چراغ اتاق مطالعهشان را نمیگذاشتند در غیر وقت مطالعه روشن باشد. چراغ راهرو را روشن نمیکردند و می گفتند: از آن طرف نمیتوانم خاموشش کنم، روشن میماند. یک دستمال کاغذی را دو قسمت میکردند و به صورت نصفه استفاده می نمودند. یک لیوان آب را صبح میگذاشتند و تا شب از همان لیوان استفاده می کردند. یعنی باقیماندهی آب لیوان را دور نمیریختند و میگفتند: اسراف است. یک چیزی روی آن میگذاشتند و تا شب آب لیوان را میخورند.
[برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره). ج2]
هنگامی که بنده میگوید بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ، خداوند بزرگ میفرماید بندهام به نام من آغاز کرد و بر من است که کارهای او را به پایان برسانم.
هنگامی که میگوید الحَمدُ للهِ رَبِّ العاَلمینَ، خداوند میفرماید بندهام مرا حمد و ستایش کرد...گواه باشید که من نعمتهای سرای آخرت را بر نعمتهای دنیای او میافزایم و بلاهای آن جهان را نیز از او دفع میکنم...
هنگامی که میگوید الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ، خداوند میگوید بندهام گواهی داد که من رحمن و رحیمم؛ گواه باشید بهرهی او را از رحمتم فراوان میکنم...
هنگامی که میگوید مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، او میفرماید گواه باشید همانگونه که او حاکمیت و مالکیت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان میکنم، حسناتش را میپذیرم و از سیئاتش صرف نظر میکنم.
هنگامی که میگوید إیّاکَ نَعْبُدُ،میفرماید بندهام راست میگوید، تنها مرا پرستش میکند، من شما را گواه میگیرم بر این عبادت خالص، ثوابی به او میدهم که همه کسانی که مخالف این بودند به حال او غبطه بخورند.
هنگامی که میگوید إِیّاکَ نَسْتَعینُ،خدا میگوید بندهام از من یاری جسته، و تنها به من پناه آورده، گواه باشید من او را در کارهایش کمک میکنم...
و هنگامی که میگوید اهْدِنَاالصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ... [تا آخر سوره] خدا میفرماید این خواسته بندهام برآورده استو او هرچه میخواهد از من بخواهد که من اجابت خواهم کرد؛ آنچه امید دارد به او میبخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش میسازم.[عیون اخبار رضا(علیهالسلام)]
وقتی خداوند اینچنین به آیات سوره مبارکه حمد پاسخ میدهد مطمئنا تک تک آیات قرآن که انسان تلاوت میکند جدای از اجر اخروی و تاثیر آن در زندگی، به صورت آنی از سوی خداوند پاسخ داده میشود.باشد به گونهای رفتار کنیم که در خور پاسخ خداوند قرار گیریم.
یکی از حکما پسر را نهی همی کرد از بسیار خوردن، که سیری مردم را رنجور کند.
گفت ای پدر گرسنگی خلق را بکشد. نشنیدهای که ظریفان گفتهاند به سیری مردن به که گرسنگی بردن؟!
گفت اندازه نگه دار؛« کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا »
نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت برآید
[گلستان سعدی. باب سوم]
آقای سید علی بهبهانی که از علمای عصر حاضر است به دو واسطه از یکی از شاگردان شیخ مرتضی انصاری(اعلیاللهمقامه) نقل میکند که گفت: برای تکمیل تحصیلاتم به نجف اشرف رفتم و به درس شیخ مرتضی حاضر میشدم ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمیفهمیدم؛ خیلی از این وضع متأثر شدم و دست به توسلاتی زدم. بالأخره به حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) متوسل شدم تا اینکه شبی در خواب به خدمت حضرت رسیدم و آن حضرت بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیم را در گوش من قرائت فرمود. به برکت این بسمالله، صبح روز بعد وقتی در مجلس درس حاضر شدم درس را کامل میفهمیدم و کمکم به حدی رسیدم که بر شیخ اشکال میکردم!
روزی در پای منبر زیاد با شیخ صحبت و بحث کردم. شیخ پس از درس نزدیک من رسید و آهسته در گوشم گفت: آنکس که بسمالله را در گوش تو خوانده در گوش من تا «ولاالضآلّین» را خوانده است!
در کربلا در حرم حضرت ابالفضل، کودکی که بالای مناره رفته بود پرتاب میشود و میافتد. پیرمردی میبیند و میگوید: بایست. و کودک در هوا معلق میایستد و مردم حیرت زده میدوند، کودک را میگیرند و رویزمین میگذارند. به سراغ پیرمرد میروند که تو کیستی؟ خضر نبی؟ یاران نزدیک امام زمان؟ یا...
پیرمرد میگوید : نه، من باربر و حمالی در کربلا بیش نیستم! مردم تعجب میکنند که آخر چگونه ممکن است؟ پیرمرد میگوید: خیلی عادی و طبیعی است؛ چون یک عمر خداوند امرو نهی کرده و من همیشه به واجبات و محرمات الهی پایبند بودم، هرگز گناه نکردهام و همیشه دستورات الهی را انجام دادهام. حالا من یک تقاضا از خدا کردهام و او هم به درخواست من عمل کرده و این خیلی عادی است.
این که در سورهی حمد میگوییم «اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ» همین پیام را دارد. هرچه اهل عبادت و اطاعت الهی باشیم میتوانیم توقع داشته باشیم که به همان اندازه خدا به دعا و استعانت ما توجه کند.
راستی؛ ما چقدر در گفتن این جمله به خداوند در نمازهایمان صداقت داریم؟