سوءمدیریت: یکی دیگر از اسباب بخل، سوء مدیریت است. اگر کسی مهارت لازم را برای هماهنگی بین دخل و خرج در زندگی نداشته باشد این مدیریت نابهنجار منجر به بخل میشود؛ زیرا هزینه های زندگی اش بالاتر از توان مالی و در آمد اوست،و برای پاسخگویی به این هزینه ها به خودداری از کمک کردن به دیگران رو میآورد.
هر سال هنگام درو، سهم زیادی برای فقرا کنار میگذاشت. یک سال گندم ها را درو کرده بود اما هر چه منتظر مانده بود تا بادی بوزد که بتواند بهوسیلهی آن گندم ها را از کاه جدا کرده و سهم فقرا را به آنها برساند بادی وزیدن نگرفت و موفق به آن کار نشد. یک روز عصر در راه رسیدن به منزل، یکی از فقرا او را دید و به او گفت: محمد کاظم! سهم ما را فراموش نکن! این جمله در دلش آشوبی به پا کرد چرا که هر سال قبل از آنکه فقیری به او رو بزند سهم آنها را عطا میکرد. از این رو تصمیم گرفت تا دوباره به صحرا برگردد و به هر زحمتی که میشود گندم آن فقیر را از کاه جدا کرده و به او برساند. پس از آنکه گندم او را تفکیک میکند به طرف منزل آن فقیر باز میگردد. در مسیر برگشت به امام زاده ای می رسد و مدتی را برای رفع خستگی بر روی سکوی آن امام زاده مینشیند و حمد و سوره ای میخواند. در همین حال بود که مورد لطف قرار گرفته و دو نفر را از دور میبیند که به طرف او میآیند.اما آنها را نمی شناسد. آنها داخل امام زاده میشوند و حمد و سوره ای میخوانند و بعد به کربلایی میگویند: تو هم حمد و سوره ای بخوان! او پاسخ میدهد: من حمد و سوره و زیارت نامه خوانده ام. آنها میگویند: دو مرتبه بخوان! و او پاسخ میدهد: من سواد ندارم! آن دو نفر میفرمایند: باید بتوانی بخوانی! و آقا دست مبارکشان را روی سینهی او گذارده و فشار اندکی دادند و با همین دست مبارک بود که تمام قرآن با علوم و اسرار آن به یکباره به سینهی «کربلایی کاظم» منتقل شد.
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هولناک رسید. کسی گفت فلان بازرگان نوشدارو دارد. گویند آن بازرگان به بخل معروف بود.
گر به جای نانش اندر سفره بودی آفتاب تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان
جوانمرد گفت اگر خواهم، معلوم نیست که دارو دهد یا ندهد وگر دهد، منفعت کند یا نکند. باری خواستن از او زهر کشنده است.
هرچه از دونان به منّت خواستی در تن افزودی و از جان کاستی
(گلستان سعدی.با تصرف و تلخیص)
انسان بخیل نه تنها خودش استفاده نمیکند بلکه مانع استفادهی دیگران بوده و امساک بی جا دارد و دیگران را هم محروم مینماید. برای مثال اگر کسی از انسان بخیل مالی را قرض بخواهد -نه هدیه-، انسان بخیل قرض نمیدهد و برای توجیه کار خود به دروغ گفتن و کارهای حرام دیگر روی میآورد.
انسان بخیل توانایی ندارد به دیگران مشاورهی صحیح بدهد. این خصیصه از طرفی دستوری است برای دیگران که در برای مشورت کردن به انسان های بخیل مراجعه نکنند. زیرا شخص بخیل درک سالمی ندارد و ذهنش مشوّش است و با این وجود چگونه میتواند به دیگران مشورت بدهد.از طرف دیگر با توجه به آیه 268 سورهی بقره که می فرماید:« الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْر» انسان را به این نکته رهنمون میسازد که نتیجهی مشورت با بخیل وعدهی فقر است چون انسان بخیل به خاطر بخلش در هنگام مشورت مانع از انفاق دیگران شده و به شخص مقابل وعدهی فقر میدهد و میگوید: اگر انفاق کنی فقیر خواهی شد! پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:«با انسان بخیل مشورت نکن! پس همانا او شما را از هدفتان باز می دارد.»
انسان بخیل« منّاعٌ للخیر» است یعنی در موارد بسیاری از کار خیر جلوگیری می کند. قرآن کریم در آیهی 12 از سورهی قلم میفرماید:« مَّنَّاعٍ لِّلْخَیرْ مُعْتَدٍ أَثِیم». این رفتار انسان ریشه در بخل اودارد زیرا که انسان بخیل است که از انجام بسیاری از کار ها جلوگیری میکند.
****
نادان که بخل می کند و گنج می نهد مزدور دشمنست تو بر دوستان فشان
(سعدی)
بخل باعث می شود تا انسان برای توجیه این صفت زشت خود مرتکب گناهان کبیره ای چون غیبت و دروغ میگردد و برای آنکه دعوت نکردن دیگران را توجیه کند به غیبت کردن از آنها روی میآورد و عیب های آنان را بیان میکند. اگر چه که ممکن است آن شخص عیبی هم داشته باشد اما ریشهی این رفتار، بخلی است که درون بخیل نفوذ کرده است.
وجود بخل در انسان باعث قطع رحم خواهد شد، چرا که شخص بخیل سعی می کند نه خودش به دیدن اقوام برود و نه دیگران به دیدن او آیند و به این ترتیب از سهیم شدن دیگران در نعمتهای زندگیاش جلوگیری میکند و همین رویه است که گاهی موجب ایجاد اختلاف بین زوجین میشود. البته عامل جدایی از اقوام منحصر در بخل هم نیست. در حدیثی از معصوم(ع) میخوانیم: «انسان بخیل به هیچ وجه فکر و آرزوی صله رحم را نکند حتی طمعی برای صله رحم نداشته باشد، چرا که در مقام عمل او به هیچ وجه صله رحم نمیکند.»